آواهای هارولد پینتر
شعله آذر
آخرین کار تاتری پینتر در آستانهء 75 سالگی وی در رادیو بی بی سی در دهم اکتبر 2005 اجرا شد. کشمکش سه سالهء او با سرطان مری از او پیرمردی رنجور و شکننده ساخته که سخت به عصای بزرگش تکیه داده است: ترکیبی بس ناجور. می گوید: " خسته ام. به انتهای خط رسیده ام. " اما کمی بعد می خندد و ادامه می دهد: " دارم با سرطان می جنگم اما هنوز می توانم یک نمایش نامهء نیشدار و تند و تیز را آماده کنم. "
و در طول اجرای 29 دقیقه ای نمایش دراماتیک _ موزیکال آواها، صدایش پر انگیزه تر، رساتر و قوی تر از همیشه در فضا می پیچد.
آواها با یک نامه آغاز شد؛ نامه ای که جیمز کلارکِ آهنگساز پس از تماشای خاکستر به خاکستر1 در سال 1996 به پینتر نوشت. کلارک می گوید: " خویشیِ بسیاری با شیوهء اندیشهء او احساس می کنم. به همین دلیل می خواستم با او کار کنم. او سرایندهء واژگان است و من سرایندهء موسیقی. ما وجوه مشترک بسیاری داریم. "
آن دو در سال 1997 با یکدیگر دیدار کردند، به گفتهء کلارک به این قصد که " اثری تنظیم کنیم که در آن از واژگان و موسیقی به شیوهء تازه ای استفاده شود. " در آواها دستنویسِ یک خط در میانِ پینتر با علایم رادیوفونیک کلارک ترکیب شده است. کلارک اعتراف می کند که " مجذوب خوش آهنگی، صراحت و ظرافتِ " نمایش نامه های پینتر شده است. گویا پیوند و خویشیِ نمایش نامه نویس و آهنگساز در عرش بسته شده بود. کلارک استدلال می کند: " نقش هنر نو این نیست که پیامی را به نرمش و لطافت به گوش مخاطب برساند. " و این تنها نگرش غیرقابل انعطاف و تسلیم ناشدنی ست که می تواند با بیانیهء پینتر هماهنگی داشته باشد: " این از تعهد هنرمند است که آنچه مخاطب می خواهد را به او نمی دهد، بلکه سماجت می کند تا مخاطب آن چیزی را دریافت کند که هنرمند می خواهد. "
آواها دستمایهء عشق است و پینتر آشکارا از نتیجه راضی ست: " جیمز را باور دارم و با آواها اثری غنی و جدی را خلق کرده ام که به آن افتخار می کنم. "
هارولد پینتر برای نوشتن آواها، پنج نمایش نامهء پیشین خود را مرور کرد: پیک آخر، زبان پشت کوه2، نظم نوین جهانی، وقت ضیافت3 و خاکستر به خاکستر. پینتر آنها را به روایت های چند پاره ای از شکنجه و ستم و تجاوز تبدیل کرده که با پارتیتور mercurial score و ششدانگ صدای الین ارگارد و خواننده ای آذری به نام فاطمه مهرویلا در میان باقی خوانندگان و نُه ازیگر از جمله خود پینتر اجرا شد. پینتر در توصیف سفر جان آزار خود با کلارک در وادی آواها می گوید: " هر دوی ما پا به جهنم گذاشته بودیم. نه فقط جهنم من یا جهنم او، بلکه جهنمی که همهء ما در اینجا و هم اکنون در آن سهیم هستیم. "
نمایش نامه هایی که او سطرهای آواها را از میان آنها گلچین کرده، همه در بیان ارتباط قوی ای ست که میان زورگو و قربانی، شکنجه گر و شکنجه شده و ارباب و رعیت وجود دارد. کانون توجه پینتر دولتهای دیکتاتوریِ نامشخص و پشت پرده، بازجویی ها و نگهبانان و شکنجه گران و بدرفتاری و وحشیگری آنها با زندانیان بی گناه است.
در پیک آخر، بازیگر اصلی نیکلاس، یک بازپرس الکلی ست که می خواهد از خانواده ای بازجویی کند. در شوک کوتاه و تند نظم نوین جهانی، ما گفت وگوی دو شکنجه گر را استراق سمع می کنیم که در بالای سر قربانیِ چشم بسته ای ایستاده اند. در خاکستر به خاکستر بازجویی از ربکا توسط دولین، گردش گمراه کننده ای به خود می گیرد زیرا درمی یابیم که عاشق سابق او در یک خشونت دولتی دست داشته است. در زبان پشت کوهی، یک نگهبان سادیسمی بازی قدرت را با گروهی از ساکنین کوهستان آغاز می کند. ساکنینی که سخن گفتن به هر زبانی جز زبان رسمی برایشان ممنوع اعلام شده است. در وقت ضیافت، پینتر با به تصویر کشیدن گروه نخبگان که به شکل غیر قابل تحملی نسبت به خشونت و وحشت جاری در خیابانها بی توجه و بی اعتنا هستند، طبقهء خودپسندِ متوسط را به هجو می کشد.
آواها جهت گیری تازهء پینتر را نسبت به هنر نشان می دهد. او می گوید: " به فرم های تازه ای دست پیدا کرده ام. انرژی من اکنون سمت و سوهای متفاوتی یافته. اختصاصا به شعر رو آورده ام. اما همانطور که می دانید در چندین سال گذشته، سخنرانی های سیاسی بسیاری داشته ام که فکر می کنم در اوضاع نگران کنندهء کنونی حائز اهمیت هستند. "
هارولد پینتر در سالهای اخیر بیشتر در سکوهای سخنرانی حاضر شده تا در روی صحنهء تاتر. انتقادهای جدی او از سیاست های تحمیل شده بر عراق، کشتارهای جمعی، دادگاه میلوسویچ، بمباران افغانستان، و مشارکت او در مارش ضد جنگ 2003 در لندن علیه تونی بلر و جورج بوش و سرانجام شعر بمبهای او: " چیز دیگری برای گفتن نمانده/ تنها بمبها را باقی گذاشته ایم/ بمبهایی که از سرهامان بیرون جهیده. "
شاید به نظر برسد که هنر سیاسی برای پینتر رویکرد تازه ایست، اما استوارنامه های ضد نظام موجودِ پینتر به سال 1949 برمی گردد، یعنی
زمانی که از خدمت سربازی سرباز زد. او در 1996 از دریافت مقام افتخاری شوالیه از دولت انگلستان امتناع کرد و در سپتامبر 2005، از نخستین امضا کنندگان نامه به تونی بلر بود. در این نامه از وی خواسته شده بود تا تمام یگان های ارتش انگلستان را از عراق بیرون بکشد. فعالیت های سیاسی پینتر با نمایش نامه های نخستین وی ادامه یافت که جشن تولد[4] و سرایدار از مهم ترین آنهاست. خشونت، رفتارهای غیرانسانی ای که در روابط افراد وجود دارد و سوء استفاده از زبان که جزئی از ویژگی های تحقیر آمیز طبیعت انسان و سیاست امروز شده، از مشخصات این دو نمایش نامه است. او در این رابطه می گوید: " فکر می کنم این یعنی ریاکاری بنیادی، غیر عادی و درک نادرست از زبان، و به عبارت دیگر تحریف و سوءاستفاده از زبان که عامل بسیار ویران گریست. چرا که این زبان است که به لحاظ سیاسی ما را به هر سمت و سویی که بخواهد سوق می دهد. از نظر من نکتهء خطرناک و باید بگویم منزجر کننده در مورد زبان، نوع استفاده از آن در زمانهء حاضر است: مداخلهء بشر دوستانه، آزادی و دمکراسی، بقیهء چیزها را هم فراموش نکنید. در واقع، این زبان به سادگی اَعمال اظهارکنندگانِ خود را توجیه می کند تا بتوانند قدرت را تحت کنترل خود در آورند و در انحصار خود نگه دارند. " به همین شکل، در آواها زبان توسط سلطه گر دستکاری می شود تا بر افراد تحت سلطه غلبه کند.
کلارک هم شک ندارد که آواها یک اثر کاملا سیاسی ست که " علیه هرگونه تجاوزی فریاد می زند ". او این اثر را یک کار موسیقیایی می داند که با واژگانی ترکیب شده که همچون وجوه متقابل نتها هستند. او می گوید: " امکان اینکه آواها را به صورت زنده اجرا کنیم هست. " و هارولد پینتر سخت آرزومند است که اجرای زندهء این نمایش را بر روی صحنه ببیند. کلارک اشاره می کند: " هدف این بود که اثری خلق شود که راحت نتوان طبقه بندی اش کرد. جالب است ببینیم مردم بر آن چه نامی می گذارند. اگر چهار مقولهء موسیقی، ادبیات، تاتر و اپرا را برایش انتخاب می کنید، من می گویم که جایگاه آن در میانهء آنهاست. بی تردید این یک اثر موسیقیایی ست اما در عین حال یک کار دراماتیک هم هست. " آواها را با هر نامی که بخواهیم بنامیم، غیر ممکن است که بتوانیم به آنچه می گویند، گوش نسپاریم.
هارولد پینتر سه روز بعد از اجرای رادیوییِ آواها یعنی سیزدهم اکتبر 2005، جایزهء نوبل را در ادبیات به خود اختصاص داد. هدیهء تولدی که او را بسیار خوشنود کرد. در مکالمهء تلفنیِ همان روز خود می گوید: " هیچ نمی توانم بگویم. شگفت زده ام و بسیار خوشحال... " خیاط زادهء یهودی تبار که در دهم اکتبر 1930 در هاکنی لندن به دنیا آمد، خالق آثار بزرگی ست که در ادبیات نمایشی تاثیر انکار ناپذیری داشته. در بیان اهمیت و تاثیر پینتر بر تاتر همین بس که سبک پینترسک با اجرای نخستین نمایش
وی اتاق در سال 1960، به کلیهء آثار خود او و دیگر آثار تاتری و غیر تاتری انگلیسی زبانی اطلاق شده که ابهام آمیز و پرتنش هستند. پینتر معتقد است که 29 نمایش نامه ای که نوشته کافی ست و از این پس به سرودن شعر می پردازد و البته فعالیت های سیاسی اش.
دمکراسی
دیگر راه فراری نیست.
زخمِ عمیق سر باز کرده.
همه چیز ویران شده.
مراقب پشت سرت باش.
[1] نمایش نامهء تک پرده ایِ خاکستر به خاکستر به ترجمهء اینجانب به زودی توسط نشر نیلا منتشر می شود.
2- زبان پشت کوهی یک نمایش چهار پرده ای ست که به ترجمهء اینجانب به زودی توسط نشر نیلا منتشر می شود.
3- وقت ضیافت، ترجمهء امیر امجد. نشر نیلا 1381
4- جشن تولد پینتر به همراه نقد مفصلی از آن به نوشتهء استیون گیل، به ترجمهء اینجانب آماده چاپ است.
منابع:
INTERNET ESSAYS:
PINTERS DRAMATIC IMPACT.
INTERVIEW. OCTOBER 13,2005-12-30
HAROLD PINTER, FIGHTING CANCER
POEMS BY HAROLD PINTER
صفحه قبل 1 صفحه بعد